کد مطلب:161788 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

تباکی و ریا
و چون این مقدمه معلوم شد پس می گوییم:

گریستن بر حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام اگر چه از افعال جوارح و اعضاء و كار چشم ااست ولكن سبب آن، محبت قلبیه است كه از تصور ورود آن مصائب عظیمه بر آن محبوب خدواند تبارك و تعالی، قلب محترق شود و به سوزش درآید و سبب شود برای بیرون آمدن اشك از دیدگان. و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ان لقتل الحسین علیه السلام حرارة فی قلوب المومنین لاتبرد ابدا [1] .

به درستی كه برای شهادت حضرت ابی عبدالله علیه السلام حرارتی در دلهای مومنین است كه هرگز سرد نشود. و نیز فرمود كه: برای حسین علیه السلام محبتی است در قلوب مومنین. و این محبت با اطلاع بر آن مصائب، سبب شود برای آن حرارت كه سبب است برای گریستن. و بسیار شود كه مومنی دوست دارد این حالت را ولكن به جهت نقصان در اصل محبت، یا پوشاندن پرده شهوات آن را، مانع شدنش


از تصور آن مصائب به راستی؛ یا غیر آن از موانع احتراق قلب و سوختن دل كه بی آن نتوان گریستن، از فیض این خبر عظیم محروم مانده با آن كه او را از این حالت خوش نیاید و دوست دارد كه مثل دیگران باشد؛ و نیست. پس از او دستورالعمل دادند كه با این قلب خراب كه مایل است به آبادی آن، خود را به هیئت گریه كنندگان درآورد و آنچه توان كردنش از آثار و علامات سوختگی قلب كه از اثر محبت است بعد از شنیدن آن مصائب بجای آرد كه با این عمل به قصد رسیدن به مقصود ماجور و مثاب خواهد بود. و علاوه بر آن راهی خواهد بود برای آبادی قلب و روشن شدن آن به نور محبت و ولایت. و مؤید این مقال است كه همین دستورالعمل را در گریه كردن از خوف خداوندی عزوجل نیز داده اند چنان كه در «امالی» شیخ طوسی و «مكارم الاخلاق» طبرسی در مواعظ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مذكور است كه فرمود: ای ابوذر هر كه را علمی دهند كه او را آن علم به گریه نیاورد، سزاوار است كه آن علمی باشد كه به آن منتفع نشود [2] زیرا كه خدای عزوجل وصف نموده علما را پس فرمود: ان الذین اوتوالعلم من قبله [3] تا آخر آیات. یا اباذر من استطاع ان یبكی [4] فلیبك، و من لم یستطع فلیشعر قلبه


الحزن ولیباك، ان القلب القاسی بعید من الله ولكن لایشعرون. [5] .

ای ابوذر كسی كه تواند بگرید از خوف خداوند، پس گریه كند. و هر كه نتواند پس حزن و اندوه را شعار دل خود كند و خود را وا دارد به هیئت گریه كنندگان؛ به درستی كه دل سخت با قساوت دور است از خداوند و لكن سنگدلان نمی دانند. [6] .


و مخفی نماند كه از برای كلمه شریفه تباكی نظیر هموزن آن تعاون، معنی لطیف دیگر هست كه شاید مراد آن باشد. و آن آن است كه مؤمنین یكدیگر را به كردار و گفتار و رفتار بگریانند؛ مانند برادران و خواهران كه پدر یا مادر عزیز مهربانی از ایشان رفته، پس بگرد هم درآیند و از عزیز رفته خود یاد كنند و از محاسن و خصال پسندیده و احسان و كردار نیك و شدت مصایب و بلای او هر یك هر چه به خاطرش آید برای یكدیگر به گویند و بگریند و ناله كنند و لطمه زنند. و حاصل آن كه همه مصیبت زده و مصیبت خوان و گریه كننده و دیگری را به گریه آورنده باشند. و مؤید این احتمال است آنچه در آداب روز عاشورا در خبر شریف زیارت عاشوراء معروفه مذكور است كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: پس ندبه و نوحه و گریه كند بر حسین علیه السلام و امر كند هر كه را در خانه اوست و از او تقیه نكند به گریه كردن بر آن حضرت. و در خانه خود مصیبتی برپا داردبه اظهار جزع بر آن حضرت و ملاقات كنند بعضی از ایشان بعضی را در خانهای خود به گریه كردن. و تعزیه گویند بعضی از ایشان بعضی را به مصیبت آن حضرت؛ یعنی همه بگویند و بكنند این كار را. [7] .


و این شرح است از تباكی به معنی مذكور. بهرحال در تباكی ممدوح محبوب كه محسوب از طاعات و عبادات است، شائبه ای از ریا (كه از اقسام شرك خفی است) نیست. سبحان الله! آن حضرت تمام این مصائب را جهت احكام اساس توحید ذات مقدس باری تعالی و اعلاء كلمه حق و اتقان مبانی دین مبین و حفظ آن از تطرق بدعتهای ملحدین تحمل كرد، چگونه ذی شعور احتمال می دهد كه آن حضرت سبب شود برای جواز اعظم معاصی و اكبر موبقات كه شرك باشد. و گویا سبب این توهم فاسد و خیال شیطانی، تأمل نكردن در ریا و قبح اوست یا پوشاندن كثرت حرص و رغبت به زر و سیم، قبایح آن را. [8] و الله العالم.



[1] مستدرك الوسايل، محدث نوري، ج 10، ص 318.

[2] عبارت امالي اين است: «يا اباذر و من اوتي من العلم ما لا يعمل به لحقيق ان يكون اوتي علما لاينفعه الله عزوجل به» و اين عبارات با ترجمه مؤلف ناسازگار است. گرچه ترجمه مؤلف با عبارات بعدي روايت سازگارتر است ولي در امالي عبارت «ما لا يعمل به» است؛ رك ايضا: بحارالانوار، مجلسي، ج 77، ص 79. ولي در مكارم الاخلاق به جاي «ما لا يعمل به» «ما لا يبكيه» است كه مؤلف ترجمه را از عبارت مكارم الاخلاق گرفته است و چندان به اختلاف عبارت در اين دو كتاب توجه نكرده است.

[3] اسراء، س 17، آيه 107.

[4] در امالي شيخ طوسي عبارت اين است: «من استطاع ان يبكي قلبه فليبك».

[5] مكارم الخلاق، طبرسي، تحقيق علاء آل جعفر، ج 2، ص 367، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، 1404 ه-؛ امالي، شيخ طوسي، ج 2، ص 142، قم، مكتبةالداوري، بي تا؛ المجموعة شيخ ورام، ص 272.

[6] رواياتي به اين مضامين وجود دارد: از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده كه آخر سوره زمر را قرائت فرمودند وسيق الذين كفروا الي جهنم زمرا بر جماعتي از انصار. پس همه گريستند جز يك جواني از آنها. جوان گفت اشك از چشمم نيامد ولكن من تباكي كردم (يعني خود را به هيئت و شكل گريه كنندگان درآورم) حضرت فرمود: من تباكي فله الجنه» كنزالعمال، هندي، ج 1، ص 592، رك ايضا، بحارالانوار، مجلسي، ج 93، ص 328، كتاب الذكر و الدعا، باب فضل البكاء و ذم جمودالعين. يا در روايتي از جرير آمده پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «من بر شما آياتي از آخر سوره زمر را قرائت مي كنم هر كس از شما بگريد بر او بهشت واجب مي شود و هركس گريه نكرد، پس تباكي كند و سپس قرائت فرمود...» كنرالعمال، هندي، ج 1، ص 592 و يا مشابه همين روايت درباره سوره الهاكم التكاثر آمده است. رك: همان، احاديث 2715 و 2716. يا جمله اي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده كه فرمود: «اقروا القرآن و ابكوا فان لم تبكوا فتباكوا...» همان، حديث 2794. سخن در اين است كه آيا تباكي يك عمل ريائي و ظاهرسازي است؛ يا عملي مانند گريستن است با اين تفاوت كه اشك ندارد؟ آنچه در روايات بكاء و ابكاء و تباكي آمده، گريستن موضوعيت ندارد؛ بلكه مهم آن است كه قلب مؤمن محزون گردد كه گاهي با اشك همراه است و هنگامي بدون اشك. لذا شيخ محمد عبده مي گويد: «التباكي تكلف البكاء لا عن رياء» (المنار، ج 8، ص 301) و لذا تباكي را براي كسي اطلاق كرده اند كه آماده و مستعد بكاء است نه كسي كه غافل است و قلب او توجه ندارد و فقط قيافه آن را تقليد مي كند. بديهي است مراد آن نيست كه اين عمل را رياء انجام دهند، بلكه بايد تلاش كنند قلب خود را محزون كنند و اين حالت در قيافه انسان ظاهر گردد؛ زيرا هر گونه تأثيري در قلب به صورت طبيعي آثاري ملموس دارد. رك ايضا: التعريفات، شريف جرجاني، ص 48. لذا در تباكي نيز شرط اخلاص همانند بكاء و ابكاء لازم است. پس باكي و متباكي در سوزش قلب و تأثر نفس مشترك اند. رك: مقتل الحسين، المقرم، ص 100، نجف، مطبعه الحيدريه، چاپ اول، افست قم، منشورات رضي، 1372. در روايتي از اميرالمومنين عليه السلام آمده است كه فرمود: «هنگامي كه اشگتان نمي آيد. پس تباكي كنيد. پس اگر از چشمتان به اندازه سر مگسي اشك خارج شود، پس خوشا به حالتان». مكارم الاخلاق، طبرسي، تحقيق علاء آل جعفر، ج 2، ص 96؛ رك ايضا: اصول كافي، كليني، ج 2، ص 352؛ بحارالانوار، مجلسي، ج 93، ص 336. همين مضمون در غوالي اللئالي، ج 4. ص 21 آمده است: از امام صادق عليه السلام روايت شده كه حضرت فرمودند: «ان لم يجئك البكاء فتباك».

[7] كامل الزيارت، ابن قولويه، ص 175. روايتي طولاني است از امام باقر عليه السلام كه در ضمن آن در مورد كساني كه نمي توانند در روز عاشورا به زيارت حسين بن علي عليه السلام بروند فرمودند: «كه بر بالاي بلندي و در ميان صحرا به آن حضرت اشاره كنند و بر او سلام بفرستند». در دنباله آن فرمودند: «ثم ليندب الجزع عليه و يتلاقون بالبكاء بعضهم بعضا في البيوت...».

[8] فاضل دربندي كه بسياري از محرومات مسلمه را به صرف انتساب به ابي عبدالله عليه السلام و در برخي با استفاده از اطلاق «من ابكي...» جايز مي شمارد و در مقام توجيه آن بر مي آيد چون غنا در مراثي، طبل. طنبور و شبيه سازيها و...، ولي هنگامي كه مي رسد به كساني كه در مقام مصيبت خواني سيدالشهداء عليه السلام قرار دارند مي گويد: «واجب است بر واجدين اين منصب كه نيت خود را خالص گردانند و اغراض دنيويه را از قلوب خويش بزدايند از رياكاري و خودنمائي بپرهيزند و از ذكر مصيبت در مجالس كوچك و يا مجالس فقراء و مساكين استنكاف نورزند...» اسرارالشهادة، دربندي، تحقيق محمد جمعه بادي، عباس ملا عطيه الجمري، ج 1، ص 242. توجه به جملات محدث قمي (قدس سره) نيز كه در مقام توصيه و تذكر به اهل منبر است شايسته است: «... و از معاصي كبيره كه روح عبادت را مي برد بپرهيزند خصوصا ريا و كذب و غنا كه در عمل ساري و جاري شده و كمتر كسي ازآن مصون است. و صواب چنان است كه در اين مقام چند خبري در بزرگي عقاب هر يك مذكور شود شايد اگر كسي خداي نخواسته مبتلا باشد، مرتدع شود. اما ريا: پس در كتاب و سنت، آيات و اخبار بسيار وارد شده بر مذمت و وعيد بر آن. و در حديث نبوي است كه «ادني ريا شرك است» و نيز از آن حضرت مروي است «كه آتش و اهل آتش صيحه و فغان مي كشند از اهل ريا. عرضه داشتند يا رسول الله: آتش نيز به فغان مي آيد؟ فرمود بلي از حرارت آتشي كه رياكاران به آن معذب باشند». و نيز فرمود: «كه ريا كار را در روز قيامت به چهار نام ندا مي كنند مي گويند: اي كافر، اي فاجر، اي غادر، اي خاسر. گمراه شد كوشش تو و باطل شد اجر تو و نصيبي نيست ترا، به طلب مزد خود را از كسي كه از براي او عمل مي كردي اي خدعه كننده. و نيز فرمود: كه بهشت تكلم كرد و گفت به درستي كه من حرامم بر هر كه بخيل و رياكار است». و هم فرمود: «بدرستي كه آنچه من بيشتر از همه چيز بر شما مي ترسم شرك اصغر است، گفتند يا رسول الله شرك اصغر چيست؟ فرمود: ريا». و كافي است در خباثت آن اين كه در هر عملي داخل شود به فتواي فقهاء، آن عمل باطل و از درجه قبول هابط است. و از براي ريا اقسام خفيه است و علماء در محلش ذكر كرده اند. و در اول خاتمه در معني تباكي ذكر كرديم بر رد كساني كه از روي بي ادراكي ريا را در عزاء سيدالشهداء عليه السلام جايز و شرط اخلاص را برداشته اند و اين را از فضايل مخصوصه آن حضرت شمرده اند. سبحان الله؛ تحمل آن حضرت تمام اين مصائب را به جهت احكام اساس توحيد و ذات مقدس باري تعالي و اعلاء كلمه حق و اتقان مباني دين مبين و حفظ آن از تطرق بدعتهاي ملحدين بوده، چگونه ذي شعوري احتمال دهد كه آن حضرت سبب شود براي جواز اعظم معاصي و اكبر موبقات كه آن ريا و شرك اصغر است: ان هذا الا اختلاق.» منتهي الامال، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 467، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1338 ش.